مقاله ای کامل درباره کاليبراسيون

تعاريف متعددي براي کاليبراسيون ارائه شده است. دراستاندارد ملي ايران در بخش "واژه ها و اصطلاحات پايه و عمومي اندازه شناسي" کاليبراسيون چنين تعريف شده است :


مقايسه ابزار دقيق با يک مرجع استاندارد آزمايشگاهي در شرايط استاندارد ، جهت اطمينان از دقت و سلامت آن و تعيين ميزان خطاي اين وسيله نسبت به آن استاندارد وتنظيم آن در مقايسه با استاندارد.

تعريف ديگري که ميتوان ارائه داد اين است که :

کاليبراسيون مقايسه دو سيستم يا وسيله اندازه گيري است (يکي با عدم قطعيت معلوم و ديگري با عدم قطعيت نامعلوم) به منظور محاسبه عدم قطعيت وسيله اي که عدم قطعيت آن نامعلوم است.


تعريف ديگري که در ايزو 10012 آمده است کاليبره کردن را چنين معرفي كرده است: مجموعه اي از عمليات که تحت شرايط مشخصي برقرار مي شود و رابطه ي بين مقادير نشان داده شده توسط وسيله اندازه گيري و مقادير متناظر آن کميت توسط استاندارد مرجع را مشخص مي نمايد.

ادامه نوشته

ماشینکاری سریع (High Speed Machining)

در مورد خیلی از قطعات و اجزاء، فرآیند تولید شامل آمیزه ای از این گزینه ها بوده و در مورد قالبها باید پرداخت کاری دستی -که زمان بر است- را نیز اضافه نمود. در نتیجه، هزینه های تولید بالا رفته و زمان تدارک (lead time) بیش از اندازه طولانی خواهد شد. یکی از اهداف و مقاصد صنایع قالب سازی این بوده و هست که نیاز به پولیش زدن دستی را کاهش داده و یا حذف نمایند و متعاقباً کیفیت را بهبود بخشیده و هزینه های تولید و زمان تدارک را کاهش دهند.


فاکتورهای اقتصادی و فنی اصلی برای پیشرفت ماشین کاری سریع 
بقا : همیشه افزایش رقابت در بازارهای فروش کالا با تهیه استانداردهای جدید همراه است. نیاز به بهره وری در زمان و هزینه روز به روز بیشتر و بیشتر می شود. این موضوع سبب می شود تا پروسه ها و فناوریهای تولیدی نوینی شکل بگیرد. ماشین کاری سریع، امید بخش و ارائه دهنده راه حلهای جدید است... .


مواد : پیشرفت مواد جدیدی که ماشین کاری آنها مشکل است، بر نیاز به یافتن راه حلهای جدید ماشین کاری تأکید می نماید. صنایع فضایی، آلیاژهای فولادی ضد زنگ و مقاوم به حرارت مخصوص به خود را داراست. صنایع اتومبیل سازی، کامپوزیتهای دو فلزی، آهن فریتی و حجم رو به رشد آلومینیوم را داراست. صنعت قالبسازی اساساً با مشکل ماشین کاری فولادهای ابزاری سخت شده از مرحله خشن کاری تا پرداخت کاری روبه روست.

کیفیت : نیاز به قطعات و اجزاء محصولاتی با کیفیت بالاتر، نتیجه رقابتهای رو به افزایش است. چنانچه ماشین کاری سریع درست به کار گرفته شود، راه حلهای زیادی در این زمینه ارائه می دهد. یک نمونه جایگزین کردن پرداخت کاری دستی با ماشین کاری سریع است که خصوصاً در قالبها و یا قطعات با هندسه سه بعدی پیچیده از اهمیت بالایی برخوردار است.

فرایندها : نیاز به زمان بازده کوتاهتر از طریق کاهش تعداد باز و بست کردنها و روشهای ساده تر، در خیلی از موارد می تواند توسط ماشین کاری سریع برآورده شود. یک هدف نوعی در صنعت قالب سازی این است که ابزارهای سخت شده کوچک در یک set-up ماشین کاری شوند. فرایندهای پر هزینه و زمان بر edm را نیز می توان توسط ماشین کاری سریع کاهش داده و یا حذف نمود.

طراحی و پیشرفت : امروزه یکی از ابزارهای اصلی برای رقابت، فروش محصولات تازه و نوظهور می باشد. در حال حاضر عمر متوسط قطعات خودروها در حدود 4 سال، قطعات کامپیوترها و خدمات جانبی آن 1.5 سال، و عمر گوشیهای تلفن، 3 ماه و ... است. یکی از شرایط لازم برای چنین پیشرفت در تغییر سریع طرحها و محصولات و کاهش زمان عرضه آنها استفاده از تکنیکهای ماشین کاری سریع است.

محصولات پیچیده : استفاده از سطوح چند کاره (multi-functional surfaces) بر روی قطعات در حال افزایش هستند، همچون طرحهای جدید پره های توربین که قابلیت ها و تواناییهای جدید و بهینه ای بدست می دهد. طرحهای قبلی اجازه می دانند که پره ها را توسط دست یا با روبات پولیش زنی نمود، اما پره های جدیدی که بسیار پیچیده تر شده اند، می بایستی از طریق ماشین کاری و ترجیحاً ماشین کاری سریع، پرداخت شوند. در این مورد نمونه های خیلی بیشتری از قطعات با دیواره نازک که می بایستی ماشین کاری شوند، موجود است. (تجهیزات پزشکی، الکترونیک، محصولات دفاعی و اجزاء کامپیوترها)

اولین تعریف از ماشین کاری سریع: 
در تئوری salomon، ماشین کاری با سرعت برشی بالا... فرض می شود که در سرعتهای برشی خاص (5 تا 10 مرتبه بزرگتر نسبت به ماشین کاری معمولی)، دمای براده برداری در لبه برشی شروع به کاهش می نماید... . 
در نتیجه ... به نظر می رسد که شانسی برای بهبود تولید در ماشین کاری با ابزارهای معمولی در سرعتهای برشی بالا بدست دهد... . 
تحقیقات نوین، متأسفانه نتوانسته است این تئوری را به طور امل تأیید نماید. کاهش نسبی دما در لبه برنده برای مواد مختلف، در سرعتهای برشی خاص رخ می دهد. این کاهش دما برای فولاد و چدن کوچک بوده و برای آلومینیوم و دیگر فلزات غیر فرو بزرگتر می باشد. 
به عنوان یک تعریف منطقی از ماشین کاری سریع می توان گفت: ماشین کاری در سرعتهای به طور مشخص بالاتر نسبت به سرعتهای معمول مورد استفاده در کارگاهها. این سرعت به عوامل زیر بستگی دارد: 
1. ماده ای که می بایستی ماشین کاری شود – به عنوان مثال: آلیاژهای آلومینیوم، سوپر آلیاژهای نیکل، فولادها، آلیاژهای تیتانیوم، چدن یا کامپوزیتها 
2. نوع فرایند ماشین کاری – برای مثال: تراشکاری، فرزکاری یا سوراخکاری 
3. ماشین ابزار مورد استفاده – برای مثال: قابلیت های توانی، سرعت، پیشروی ماشین؛ دیگر مشخصات ماشین ابزار همچون پایداری استاتیکی و دینامیکی 
4. ابزار برشی مورد استفاده – به عنوان نمونه: فولاد تند بر، ابزار کاربیدی، سرامیکی یا الماسه 
5. ملزومات قطعه کار – شکل، سایز، هندسه، سفتی، دقت و پرداخت 
6. ملاحظات دیگر – دسترسی به براده، ایمنی و اقتصاد

تعریفهای عملی از ماشین کاری سریع: 
• ماشین کاری با سرعت بالا در حقیقت تنها سرعت برشی بالا نیست. این موضوع را می بایستی به عنوان فرایندی که در آن عملیات با روشهای بسیار خاص و با تجهیزات تولیدی بسیار دقیق انجام می گیرد، در نظر گرفت. 
• ماشین کاری با سرعت بالا، لزوماً ماشین کاری با اسپیدلهای با سرعت بالا نمی باشد. خیلی از کاربردهای ماشین کاری سریع با اسپیندلهایی با سرعتهای متوسط و با ابزارهای بزرگ انجام می گیرد. 
• ماشین کاری سریع در پرداخت کاری فولادهای سخت شده در سرعتها و پیشرویهای بالا، اغلب 4-6 برابر سریعتر نسبت به ماشین کاری معمولی انجام می پذیرد.

مزایای استفاده از ماشین کاری سریع: 
• حداقل فرسایش ابزار حتی در سرعتهای بالا 
• فرایندی با قابلیت تولید بالا برای قطعات کوچک 
• کاهش تعداد مراحل فرایند 
در این نوع ماشین کاری دمای قطعه کار و ابزار پایین نگه داشته می شود که باعث می شود در خیلی از موارد عمر ابزار طولانی تر شود. از طرف دیگر در ماشین کاری سریع، عمق ماشین کاری کم بوده و زمان درگیری برای لبه برنده بسیار کوتاه است. (در تصویر زیر به وضوح تفاوت میان ماشین کاری معمولی و ماشین کاری سریع از لحاط حرارت ایجاد شده و منطقه حرارت دیده ابزار در هر دو روش آشکار است.) بنابراین می توان گفت که سرعت پیشروی به اندازه کافی بالا هست که حرارت نتواند گسترش پیدا کند. نیروی برشی کوچک باعث تغییر شکلهای جزئی در ابزار می شود. از آن جایی که نوعاً در این نوع ماشین کاری، عمق برش کم است، نیروهای برشی شعاعی بر روی ابزار و اسپیندل کوچک است. لذا یاتاقانهای اسپیندل، ریلهای راهنما و ballscrewها حفظ می شوند. 
برخی معایب استفاده از ماشین کاری سریع: 
• نرخ سریغ افزایش و کاهش سرعت و توقف های مکرر اسپیندل باعث می شود که راهنماها، یاتاقانهای اسپیندل و ballscrewها سریعتر فرسوده شوند. 
• نیاز به دانش خاص فرایند، تجهیزات برنامه نویسی و رابطی برای انتقال سریع داده ها 
• توقف اورژانسی عملاً لازم نیست. خطاهای انسانی، خطاهای سخت افزاری یا نرم افزاری، پیامدهای بزرگی به همراه خواهد داشت. 
• نیاز به طراحی خوب فرایند.

ابزارها 
در بیشتر کاربردها ابزارهای کاربیدی مورد نیاز است. خمواره باید در این نوع ماشین کاری از گریدی از ابزارهای کاربیدی استفاده کرد که علاوه بر سختی (مقاومت در برابر سایش)، دارای چقرمگی (مقاومت در برابر شوک و ضربه) نیز باشد؛ چرا که ماشین کاری سریع اغلب با شوکهای زیادی همراه است. ضربه، ارتعاشات و تغییرات دمایی، همگی در سرعتهای بالاتر، شرایط بحرانی تری دارند. در مورد ابزارهای با چقرمگی بالاتر، احتمال لب پر شدن یا ترک خوردن به علت این شوکها کمتر می باشد.

بهترین حالت از نظر سختی و چقرمگی، در ابزارهاب کاربیدی با دانه بندی ریز بدست می آید. بسیاری از کاربیدهای ریزدانه ای که امروزه موجود هستند، چقرمگی بهتر، و تغییرات سختی کمتری نسبت به گریدهای درشت تر از خود نشان می دهند.

ماشین کاری سریع اغلب ماشین کاری در درجه حرارت بالا نیز هست. انتخاب ابزار نه تنها بر اساس مقاومت سایشی، بلکه می بایستی بر اساس قابلیت حفظ مقاومت سایشی در دماهای بالا نیز انجام پذیرد. 
معمولا در ماشین کاری سریع از ابزارهای کاربیدی با پوشش tialn استفاده می شود؛ چرا که این پوشش با ایجاد یک سد حرارتی از ابزار محافظت می کند. این پوشش در حدود 35% نسبت به tin به لحاظ حرارتی مقاومتر است. خاصیت دیگر tialn مقاومت سایشی است که سبب شده در ماشین کاری قطعات ریخته گری شده مؤثر باشد. از آنجایی که این پوشش در ماشین کاری در دمای بالا مؤثر است، اغلب به منظور کاهش شوک از خنک کار استفاده نمی شود. به منظور جایگزینی خاصیت روانکاری خنک کار، لایه ای از پوشش روانکار بر روی tialn استفاده می شود.

در مقایسه با کاربیدها موادی که در جدول زیر لیست شده اند، مقاومت سایشی بالاتری در سرعتهای برشی بالاتر از خود نشان می دهند، اما در برابر شوکها ضعیف تر می باشند. در یک فرایند پایدار، استفاده از یکی از موارد زیر می تواند طول عمر بیشتری نسبت به ابزاراهای کاربیدی بدست دهد.

فلزات غیر فرو فلزات فرو 
pcd cbn 
cermet سرامیک 
موضوعات مرتبط 
در مورد ماشین کاری آلیاژهایی با قابلیت ماشین کاری پایین از جمله آلیاژهای تیتانیوم و سوپر آلیاژهای نیکل، ترجیح داده می شود که به جای ماشین کاری سریع از ماشینکاری با توان عملیاتی بالا (high-througput machining) استفاده نمود چرا که به مدرت این فلزات بتوانند در سرعتهای بالاتر از 300 smm ماشین کاری شوند. عبارتی که اغلب برای پوشش دادن به هر دو مبحث hsm و htm به کاری می رود، ماشین کاری با راندمان بالا (high efficiency machining) می باشد. به عبارت دیگرhem به معنای بار برداری با نرخی سریعتر نسبت به کاربردهای معمولی می باشد.

در پایان توجه شما را به چند نمونه ای که با تکنولوژی ماشینکاری سریع ساخته شده اند، جلب می نماییم 

به زمان ها و تفاوت های آنها توجه کنید! 
زمان ماشین کاری
ماشین کاری معولی: 131 دقیقه 
ماشین کاری سریع: 78 دقیقه 
زمان ماشین کاری
ماشین کاری معولی: 97 دقیقه 
ماشین کاری سریع: 42 دقیقه

چند شرکت معتبر جهانی در زمینه ماشین کاری سریع

big kaiser precision tooling 
• cgtech 
• carpenter technology corp. 
• cincinnati machine, a unova company 
• delcam inc. 
• fadal machining centers 
• gibbs and associates 
• big kaiser precision tooling 
• cgtech 
• carpenter technology corp. 
• cincinnati machine, a unova company 
• delcam inc. 
• fadal machining centers 
• gibbs and associates 
• giddings & lewis machine tools 
• giddings & lewis machine tools

روش هاي توليد چرخ دنده

1-  ريخته گري : مناسب براي سرعت هاي پايين و دقت ابعادي مورد نياز پايين 

2-      فرم دادن : قطعات با تغيير شكل پلاستيك مواد توليد مي شوند، روش هايي مانند : o اكستروژن (چرخ دنده هاي آلومينيمي يا مسي) oتزريق پلاستيك (چرخ دنده هاي ترموپلاستيكي مثل نايلونو پلي كربنيد) مناسب براي دقت هاي ابعادي متوسط و توليد انبوه 

3-      متالورژي پودر : ممزوج شدن ذرات پودرهاي فلزات تحت درجه حرارت بالا و فشار داخل قالب  مناسب براي چرخ دنده هاي فلزي كوچك و توليد انبوه 

4-      ماشين كاري: براده برداري از يك قطعه خام استوانه اي شكل به منظور ايجاد شكل دندانه  مناسب براي انتقال قدرت، سرعت هاي بالاتر، بارهاي بيشتر و دقت هاي بالا در انتقال حركت 

ادامه نوشته

مواد FGM (هدفمند)

مواد FGM در ابتدا در سال 1984 توسط گروهي از دانشمندان در دانشگاه سندائي ژاپن مطرح گرديد. (يامانوچي 1990 و كوزومي 1993). از آن پس روي FGM ها تحقيقات وسيعي انجم شد. بدليل خاصيت تغيير پيوسته مواد در فضاي با مقياس ماكروسكوپيك، گاهي اوقات استفاده ازFGM از نظر رفتار مكانيكي نسبت به مواد با ساختار فيبري، ترجيح داده مي شود بخصوص تحت بارهاي حرارتي. مواد FGM در ابتدا در سال 1984 توسط گروهي از دانشمندان در دانشگاه سندائي ژاپن مطرح گرديد. (يامانوچي 1990 و كوزومي 1993). از آن پس روي FGM ها تحقيقات وسيعي انجم شد. بدليل خاصيت تغيير پيوسته مواد در فضاي با مقياس ماكروسكوپي

ك، گاهي اوقات استفاده از FGM از نظر رفتار مكانيكي نسبت به مواد با ساختار فيبري، ترجيح داده مي شود بخصوص تحت بارهاي حرارتي. چون شكاف دروني يا مرزي در آنها وجود ندارد،‌پيك هاي تنش در ساختارهاي FGM زماني كه نيروي خارجي به آنها اعمال مي گردند ميرا ميشود و در نتيجه از شكست بدليل عدم پيوستگي دروني و تمركز تنش جلوگيري مي شود. امروزه FGMها در زمينه هاي وسيعي همچون الكترونيك،شيمي،اپتيك، بيودرماني و غيره مورد استفاده قرار مي گيرند.

عملكرد مكانيكي ساختارهاي FGM منتشر گرديده است(چن 2002 و چن 2003). تانيگاوا(1995) يك بازنگري جامع در مورد رويكردهاي مختلف پيشنهادي جهت تحليل رفتار ترموالاستيك FGM ها ارائه داد. ردي(1999) بر مبناي تئوري صفحات تغيير شكل دهنده  نيروي برشي مرتبه اول (FST)، خمش محوري متقارن صفحات مسطح و مدور FGM را مورد مطالعه و ارزيابي قرار داد. تئوريasymptotic ترموالاستيك كوپل شده با تغيير شكل صفحات مستطيلي FGM توسط ردي و چنگ(2001) ارائه گرديد. چنگ و بارتا(2000) مسائل 3 بعدي تغيير شكل ترموالاستيك صفحات بيضوي FGM را با استفاده از تكنيك astmptotic مورد ارزيابي قرار دادند. مين و اسپنسر (1998) با يك رئش ساده يك رده وسيع از روش هاي ترموالاستيك 3 بعدي براي صفحات FGM با سطوحtraction-free با استفاده از روش هاي معادلات كلاسيك صفحات نازك ارائه دادند. روش هاي الاستيك 3 بعدي براي صفحات FGM كه تنها مربوط به روشهاي صفحات مستطيلي تحت بارهاي عرضي مي باشد، توسط كاشتيلان(2004) بدست آمده است كه فرض وي اين بوده است كه مدول يانگ صفخات بصورت لگاريتمي در طول ضخامت صفحه متغير است در حاليكه نسبت پويسون ثابت باقي مي ماند. مولداتوس(2004)  بر اساس تئوري ساده شده صفحه، فرماليسم مركب شبه stroh را توسعه داد و مسائل خمشي صفحاات مستطيلي غير ايزوتروپيكي غير همگن را مورد مطالعه قرار داد. با استفاده از يك تئوري لايه گسسته بصورت تركيب با متد ريتزRitz، راميرز(2002) يك تحليل تقريباً 3 بعدي از صفحات مستطيلي FGM ارائه داد كه در آن 2 نوع خاص مد نظر قرار گرفته بود. صفحاتي كه خصوصيات مكانيكي آنها بصورت لگاريتمي در طول ضخامت متغير بود و آنهائي كه بصورت كوادراديكال بر حسب تابعي از جهت فيبر صفحات متغير بودند. چن(a2000) يك روش دقيقاً تحليلي 3 بعدي اضافي براي ارتعاشات آزاد يك FGM ايزوتروپيك كروي با غشاءكروي كه با سرعت زاويه اي ثابت در حال چرخش بوده و ثابتهاي مواد بر حسب توابع توان مختصات شعاعي را داشت ارائه داد.بعلاوه چن(b2002) يك روش تحليلي 3 بعدي ارتعاش آزاد يكFGM ايزوتروپيك كروي پيزوالكتريك با غشاء كروي بدست آورد. در مورد متغير بودن خصوصيات مواد، چن و دينگ(a,b2000) و چن(b2000) مسائل استاتيكي و ديناميكي متنوعي از صفحات و پوسته هاي FGM را با بكارگيري روش state-space بهمراه مدل هاي تقريباً لامينار مورد مطالعه قرار دادند با اينحال اين روش ها تنها قابل اعمال به صفحات و پوسته ها با شرايط مرزي خاص بودند. لو و چن(2005) اخيراً يك روش نيمه تحليلي با بكارگيري تكنين كوادران ديفرانسيلي پيشنهادد داده اند تا شرايط مرزي مختلفي را در فرماليسم stste-space دربر گيرد. يك بازنگري جامع از مطالعه هنرمندانه روي صفحات و پوسته هاي FM را مي توان در بيان(Bian 2005) مشاهده كرد. تا جائي كه مولف مي داند، هيچ روش 3 بعدي براي صفحات مدور با مواد غير همگن ايزوتروپيكي عرضي گزارش نگرديده است. در مقاله حاضر، ما با استفاده از روش تابع تنش مساله صفحات FGMايزوتروپيك عرضي با تكيه گاه ساده يا يك سر در گير را كه تحت بارهاي عرضي به شكل qrk قرار دارند را مورد مطالع قرار مي دهيم كه در آن K  مقدار صفر يا يك مقدار زوج محدود است. 5 ضريب دلخواه الاستيك را مي توان توابع پيوسته مختصات ضخامت در نظر گرفت كه با اين منظور انتخاب مي شوند كه نامحدوديت هاي مثبت تابع انرژي-كشش و ربخي از شرايط قابل انتگرال گيري حاصل شوند. زماني كه تمامي ضرايب الاستيك يك مقدار ثابت شوند، روش هاي بدست آمده در مورد صفحات همگن اعمال مي شوند كه در آن تنش ها و تغيير مكان ها را مي توان به يك شكل روشن و صريح نشان داد. مقايسه بين روشهاي فعلي براي مواد ايزوتروپيك همگن و روش هاي ارائه شده در مقالات، روش هاي بدست آمده توسط اين مقاله را تاييد مي كند.

تست مایع نافذ (PT)



تست مایع نافذ ، یکی از روشهای آزمایش غیر مخرب است که موجب آشکارسازی عیوب سطحی می شود و لذا تست مایع نافذ روشی است که در جهت پیدا کردن ناپیوستگی های سطحی به کار برده می شود. عموما همه مواد ( به جز مواد با سطح متخلخل ) را می توان به وسیله این روش و به طور معمول تست نمود.

 
بطور خلاصه ، روش انجام این تست به صورت ذیل است :
ابتدا مایع نافذ بر روی سطح قطعه اعمال می شود. سپس بعد از گذشت مدت زمان معینی ، مایع نافذ اعمال شده از سطح پاک می شود و ماده ظاهر کننده بر روی سطح اعمال می شود. بعد از مدت زمان معین ، مایع نافذ نفوذ کرده در ناپیوستگی های سطحی بیرون کشیده شده و علائم کاملا مشخص را در روی سطح آشکار می کند. 
با استفاده از این روش می توان عیوبی از قبیل ترکها ، حفرات گازی و درزهای به سطح رسیده را آشکار نمود. 
حال به طور خلاصه مراحل تست مایع نافذ را بررسی می کنیم :

1- آماده سازی سطح
سطح تست را باید کاملا تمیز نمود و هر گونه عوامل مزاحم و زائد از قبیل آلودگیها ، چربیها، گریس و روغن ، جرقه جوش ، پوسته اکسیدی و ... را باید از سطح پاک کرد که این کار را می توان با کهنه آغشته به مواد پاک کننده و یا در صورت نیاز به وسیله برس سیمی یا سنگ جت و یا سندبلاس انجام داد. 

2- اعمال مایع نافذ
بعد از مرحله تمیزکاری سطحی ، باید مایع نافذ را برروی سطح اعمال نمود که این عمل را با توجه به امکانات و یا شرایط قطعه می توان بوسیله اسپری کردن ، غوطه وری قطعه در مخزن نافذ و یا به وسیله فرچه رنگ انجام داد. 

3 – پاک کردن نافذ اضافی 
بعد از گذشتن زمان معین ( معمولا بین 5 تا 30 دقیقه ) که بستگی به شرایط سطحی و حساسیت قطعه دارد ، باید سطح را از مایع نافذ اضافی پاک کرد که این عمل را عموما با پارچه آغشته به محلول پاک کننده که توسط شرکت سازنده نافذ توصیه می شود و یا آغشته به آب ( برای نافذ پاک شونده با آب ) باید به دقت انجام داد ولی باید توجه کرد که از اعمال محلول پاک کننده به طورمستقیم بر روی سطح تست خودداری شود چون احتمال خروج مایع نافذ از درزها و ناپیوستگی های سطحی وجود دارد. و در این صورت آشکارسازی عیب مختل می شود. رنگ یک ماده نافذ عموما قرمز است.

4 - اعمال ماده ظاهر کننده بر روی سطح 
این ماده عموما از ذرات شبیه گچ به طور خشک و یا محلول در این ماده نفتی تشکیل شده و طبق خاصیت اسمز ( موئینگی ) موجود بیرون کشیدن مایعات نافذ از درزها و ناپیوستگیها می شود. ( رنگ این ماده عموما سفید است ) و لذا علائم حاصل از عیوب ( رنگ قرمز ) در این زمینه سفید ( ماده ظاهر کننده ) آشکار می شود و با وضوح خوبی قابل روئیت می شود. 

5 – بازرسی 
باید توجه داشت که عملیات بازرسی را بعد از گذشت زمان معین ( معمولا 15 تا 30 دقیقه ) انجام داد تا از خروج مایع نافذ از درزها توسط ظاهرکننده اطمینان حاصل شود. 
کاربرد : در صنایع لوله سازی ، خودرو، کشتی سازی وبازرسی فنی و ...




تاریخچه شرکت سهامی ذوب آهن

مقاله ای کامل درباره کارخانه ذوب آهن اصفهان


فایل WORD

فایل PDF


 

مکانیک کوانتوم

مکانیک کوانتومی شاخه‌ای بنیادی از فیزیک نظری است که در مقیاس اتمی و زیراتمی به جایمکانیک کلاسیک و الکترومغناطیس کلاسیک به کار می‌رود. مکانیک کوانتومی بنیادی‌تر از مکانیک نیوتنی و الکترومغناطیس کلاسیک است، زیرا در مقیاس‌های اتمی و زیراتمی که این نظریه‌ها با شکست مواجه می‌شوند، می‌تواند با دقت زیادی بسیاری از پدیده‌ها را توصیف کند. مکانیک کوانتومی به همراه نسبیت عام پایه‌های فیزیک جدید را تشکیل می‌دهند.

مکانیک کوانتومی که به عنوان نظریه کوانتومی نیز شناخته شده است، شامل نظریه ای دربارهماده، تابش الکترومغناطیسی و برهمکنش میان ماده و تابش است.
آشنایی

واژهٔ کوانتوم (به معنی «بسته» یا «دانه») در مکانیک کوانتومی از اینجا می‌آید که این نظریه به بعضی از کمیت‌های فیزیکی (مانند انرژی یک اتم در حال سکون) تحت شرایط خاص، مقدارهای گسسته‌ای نسبت می‌دهد. پایه‌های مکانیک کوانتومی در نیمهٔ اول قرن بیستم به وسیلهٔ ورنر هایزنبرگ، ماکس پلانک، لویی دوبروی، نیلس بور، اروین شرودینگر، ماکس بورن، جان فون نویمان،پاول دیراک، ولفگانگ پاولی و دیگران ساخته شد. بعضی از جنبه‌های بنیادی این نظریه هنوز هم در حال پیشرفت است.

در حوالی ابتدای قرن بیستم، کشفیات و تجربه های زیادی نشان میدادند که در مقیاس اتمی نظریه‌های کلاسیک نمی‌توانند توصیف کاملی از پدیده ها ارائه دهند. وجود همین نارسایی ها موجب نخستین ایده ها و ابداع ها در مسیر ایجاد نظریه کوانتومی شدند. بعنوان یکی از مثال های بسیار مشهور اگر قرار بود مکانیک نیوتنی و الکترومغناطیس کلاسیک بر رفتار یک اتم حاکم باشند،الکترون‌ها بایستی به سرعت به سمت هسته اتم حرکت کرده و ببر روی آن سقوط می کردند و در نتیجه اتم ها ناپایدار میشدند. ولی در دنیای واقعی الکترون‌ها در نواحی خاصی دور اتم‌ها باقی می‌مانند و چنین سقوطی مشاهده نمیشود. تلاش اولیه برای حل این تناقض توسط نیلس بور با پیشنهاد فرضیه اش دایر بر وجود مدارهای مانا رخ داد، که موفقیت هایی هم در توصیف طیف اتم هیدروژن داشت.

پدیدهٔ دیگری که در این مسیر جلب توجه میکرد، مطالعه رفتار امواج الکترومغناطیسی مانند نور در برهمکنش با ماده بودند. ماکس پلانک در سال ۱۹۰۰ هنگام مطالعه بر روی تابش جسم سیاهپیشنهاد کرد که برای توصیف صحیح مساله تابش جسم سیاه، می توان انرژی این امواج را به شکل بسته‌های کوچکی (کوانتا یا کوانتوم) در نظر گرفت. آلبرت اینشتین از این فکر بهره برد و نشان داد که امواجی مثل نور را می‌توان با ذره‌ای به نام فوتون که انرژی‌اش به بسامدش موج بستگی دارد توصیف کرد. در ادامه، با نظریه دوبروی دایر بر امکان توصیف حرکت ذرات بوسیله امواج، این نظریه‌ها به دیدگاهی به نام دوگانگی موج-ذره برای ذرات و امواج الکترومغناطیسی منجر شدند که برطبق آن، ذرات هر دوی رفتارهای موجی و ذره ای را از خود نشان می دهند.

تلاش ها برای تبیین تناقضات و ایجاد رهیافت های جدید، منجر به تکوین ساختار جدیدی موسوم به مکانیک کوانتومی شد که توسط دو فرمولبندی جداگانه (که بعدا معلوم شد هم ارزند) موسوم به مکانیک ماتریسی (عمدتا توسط هایزنبرگ) و مکانیک موجی (بیشتر توسط شرودینگر) توصیف می شد. بعنوان مثال، ایده ی توصیف ذرات با امواج، مولد ابداع مفهوم بسته های موجِ همبسته ذرات شد. به نوبۀ خود، تلاش برای یافتن معادلات حاکم بر تحول زمانی این بسته های موج به معادله موج یا معادله شرودینگر منتهی شد.

در تعبیری که توصیف شرودینگر از مکانیک کوانتومی بدست می دهد، حالت هر سیستم فیزیکی در هر لحظه به وسیلهٔ یک تابع موج مختلط توصیف می‌شود . چون تابع موج یک کمیت مختلط است، خود مستقیما مبین یک کمیت فیزیکی نیست، اما با استفاده از این تابع می‌توان احتمالبدست آمدن مقادیر مختلف حاصل از اندازه گیری یک کمیت فیزیکی را پیش‌بینی کرد. در حقیقت این احتمال با ضریبی از مربع قدرمطلق تابع موج (که کمیت اخیر حقیقی است) برابر است. بعنوان مثال از کاربرد این تابع احتمال، با آن می‌توان احتمال یافتن الکترون در ناحیهٔ خاصی در اطراف هسته در یک زمان مشخص؛ یا احتمال بدست آمدن مقدار خاصی برای کمیت تکانه زاویه ای سیستم را محاسبه کرد. یا مثلا به کمک تابع موج و توزیع احتمال بدست آمده از آن، می توان محتملترین مکان (یا مکان های) حضور یک ذره در فضا را یافت (که در مورد الکترون‌های یک اتمگاهی به آن اُربیتال می‌گویند). البته معنی این حرف این نیست که الکترون در تمام ناحیه ناحیه پخش شده‌است، و الکترون در یک ناحیه از فضا یا هست و یا نیست.

در مکانیک کلاسیک پیش بینی تحول زمانی مقادیر کمیت ها و اندازه گیری مقادیر کمیت ها در نظریه با هر دقت دلخواه ممکن است و تنها محدودیت موجود، خطای متعارف آزمایش و آزمایشگر، یا فقدان داده های اولیه کافی است. اما در مکانیک کوانتومی فرآیند اندازه گیری یک محدودیت ذاتی بهمراه خود دارد. در واقع نمی‌توان برخی کمیت ها (کمیت‌های مزدوج) را هم‌زمان و با هر دقت دلخواه اندازه گیری کرد؛ مانند مکان و تکانه. اندازه گیری دقیقتر هریک از این کمیت ها، منجر به از دست رفتن هرچه بیشتر داده های مربوط به کمیت دیگر می شود. این مفهوم که به اصل عدم قطعیت هایزنبرگ مشهور است، از مفاهیم بسیار مهم در مکانیک کوانتومی بوده و با مفهوم بنیادین "تاثیر فرآیند اندازه گیری بر حالت سیستم" که از ابداعات اختصاصی مکانیک کوانتومی (دربرابر مکانیک کلاسیک است) همبسته است.

توصیف مکانیک کوانتومی از رفتار سامانه‌های فیزیکی اهمیت زیادی دارد، و بسیاری از شاخه‌های دیگر فیزیک و شیمی از مکانیک کوانتومی به عنوان چهارچوب خود استفاده می‌کنند؛ مانند فیزیک ماده چگال، فیزیک حالت جامد، فیزیک اتمی، فیزیک مولکولی، شیمی محاسباتی، شیمی کوانتومی، فیزیک ذرات بنیادی، و فیزیک هسته‌ای. مکانیک کوانتومی علاوه بر این که دنیای ذرات بسیار ریز را توصیف می‌کند، برای توضیح برخی از پدیده‌های بزرگ‌مقیاس (ماکروسکوپیک) هم کاربرد دارد، مانند ابررسانایی و ابرشارگی. همچین کاربردهای وسیعی در حوزه فناوری های کاربردی ، بر مفاهیم و دستاوردهای مکانیک کوانتومی استوار هستند.

[] مکانیک کوانتومی و فیزیک کلاسیک

نمایش دوگانگی موج-ذره با یک بسته موج فوتونی

اثرات و پدیده‌هایی که در مکانیک کوانتومی و نسبیت پیش‌بینی می‌شوند، فقط برای اجسام بسیار ریز یا در سرعت‌های بسیار بالا آشکار می‌شوند. تقربیاً همهٔ پدیده‌هایی که انسان در زندگی روزمره با آن‌ها سروکار دارد به طور کاملاً دقیقی توسط فیزیک نیوتنی قابل پیش‌ بینی است.

در مقادیر بسیار کم ماده، یا در انرژی‌های بسیار پایین، مکانیک کوانتومی اثرهایی را پیش‌بینی می‌کند که فیزیک کلاسیک از پیش‌بینی آن ناتوان است. ولی اگر مقدار ماده یا سطح انرژی را افزایش دهیم، به حدی می‌رسیم که می‌توانیم قوانین فیزیک کلاسیک را بدون این که خطای قابل ملاحظه‌ای مرتکب شده باشیم، برای توصیف پدیده‌ها به کار ببریم. به این «حد» که در آن قوانین فیزیک کلاسیک (که معمولاً ساده‌تر هستند) می‌توانند به جای مکانیک کوانتومی پدیده‌ها را به درستی توصیف کنند، حد کلاسیک گفته می‌شود.

[] کوشش برای نظریهٔ وحدت‌یافته

وقتی می‌خواهیم مکانیک کوانتومی را با نظریهٔ نسبیت عام (که توصیف‌گر فضا-زمان در حضورگرانش است) ترکیب کنیم، به ناسازگاری‌هایی برمی‌خوریم که این کار را ناممکن می‌کند. حل این ناسازگاری‌ها هدف بزرگ فیزیکدانان قرن بیستم و بیست‌ویکم است. فیزیکدانان بزرگی همچوناستیون هاوکینگ در راه رسیدن به نظریهٔ وحدت‌یافتهٔ نهایی تلاش می‌کنند؛ نظریه‌ای که نه تنها مدل‌های مختلف فیزیک زیراتمی را یکی کند، بلکه چهار نیروی بنیادی طبیعت -نیروی قوی، نیروی ضعیف، الکترومغناطیس و گرانش- را نیز به شکل جلوه‌های مختلفی از یک نیرو یا پدیده نشان دهد.

[] مکانیک کوانتومی و زیست‌شناسی

تحقیقات چند موسسه در آمریکا و هلند نشان داده است که بسیاری از فرایندهای زیستی از مکانیک کوانتومی بهره می‌برند. قبلا تصور می‌شد فتوسنتز گیاهان فرایندی بر پایه بیوشیمی است اما تحقیقات پروفسور فلمینگ و همکارانش در دانشگاه برکلی و دانشگاه واشنگتن در سنت لوییس به کشف یک مرحله کلیدی از فرآیند فوتوسنتز منجر شده که بر مکانیک کوانتومی استوار است. همچنین پژوهشهای کریستوفر آلتمن، پژوهشگری از موسسه دانش نانوی کاولی در هلند، حاکی از آن است که نحوه کارکرد سلولهای عصبی خصوصا در مغز که تا مدتها فرایندی بر پایه فعالیتهای الکتریکی و بیوشیمی پنداشته می‌شد و محل بحث ساختارگرایان و ماتریالیستها وزیستشناسها بود، شامل سیستمهای کوانتومی بسیاری است. این پژوهشها نشان می‌دهد که سلول عصبی یک حلزون دریایی می‌تواند از نیروهای کوانتومی برای پردازش اطلاعات استفاده کند. در انسان نیز، فیزیک کوانتومی احتمالا در فرآیند تفکر دخیل است.